مدت هاست می نویسم زنده گی .
برای من همه چیز و همه جا و هر زمانی در این دنیا " زنده گی " ست جز تمام آن فلش هایی که سمت و سوی شان " تو " باشی
تو برای من معنای کامل مفهوم گمشده ای هستی به نام زندگی و من هربار که به یادت می افتم انگار هجرت می کنم از تمام خستگی های ریز و درشت این زنده گی سیاه ِ هزار شب به زندگی لطیف سحر گونه ی تو
انگار وقت پاره کردن تمام شعرهایم رسیده است تمام آنهایی که به استهزای "اندکی صبر" ها نوشتم
چند نقطه ام
پاسخحذفچند نقطه که نگاه میکنند
و با چشمهای باز
چشمهای بسته
دوست داشتنت را
لب خند میزنند ...
: )
پاسخحذف