۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

فوبیای تکرار تاریخ !


برای منی که پدرم شب ها بیشتر از آنکه قصه های شیرین کودکانه بگوید ، تاریخ می خواند؛ همیشه تاریخ یک دانشگاه بزرگ بوده است به همراه یکجور تلخکامی همیشگی مضمن

هربار که به تاریخ رجوع کرده ام برای ارتقای معیار های مهم زندگیم توشه ی پری جمع کرده ام و این بصورت نسبی همواره وجود داشته است
همیشه باعث شده بتوانم از چند وجه و از بالا به هر مسئله ای نگاه کنم و حالا وقتی به 28 سال گذشته نگاه می کنم احساس می کنم بی آنکه به اصطلاح جوانی کرده باشم مستقیما بزرگ شده ام - بقول شریعتی بعد کودکی پریده ام به بزرگسالی -

ترس بزرگ من اما لمس لحظات و دقیقه هایی است که در جهان اطرافم با هر مقیاسی اتفاق افتاده و برایم بطرز غریبی آشنا بوده است
تکرار تلخی های تاریخ
آن هم برای مردمی که بیشتر از همه دسترسی به تاریخ دارند اما وقتش را ندارند - بخوانید دوست ندارند وقتش را داشته باشند-

تمام هم و غمم این است که چاقوی تیز این تکرار کند شود
شبیه آنچه خرداد 92 افتاد
و ذوق می کنم وقتی می بینم تونس شده استثنا تا بهار عربی کامم را زهر نکند
و امید داشته باشم به نهاد انسان

این روزها و این ساعت ها بازهم دلهره ام از تکرار تاریخ بیشتر شده - وقتی تکرار دوباره به چند قدمی زیست جهان من رسیده است
به شهری که در آن زندگی می کنم و اینقدر واضح و صریح و مستقیم قدرت تغییر در ساختار اینده ام را دارد

امیدوارم دست از احساسی بازی های بچه گانه برداریم و همگی رای بدهیم - خیلی دست بالا گرفتم؟ - حداکثرمان رای دهیم
شاید به این جامعه ی کوتاه مدت کلنگی ، فرصت دادیم امیدوار باشد از این تسلسل می توان بیرون آمد

به انسان بودن و قدرت تغییر امیدوار می شویم؟؟؟؟


۱۳۹۴ اسفند ۳, دوشنبه

خداوند ِ خداوندان اسرار

هر روز که می گذرد بیشتر به این نتیجه می رسم که عمق روحی و فکری هر کسی نسبت مستقیمی با حرف هایی که برای نگفتن دارد

گاهی اوقات ذهن چموش تر شده ی این روزهایم، می رود حول و حوش ترکیب هایی که هویت شان گره خورده است در اینکه بروند گیر کنند لابلای شاخک های فکرت
شبیه همین ترکیب «خداوند ِ خداوندان اسرار» مولانا

یک راست تمام تمرکزت را نشانه می گرد حتی اگر غرق روزمرگی ها و معیشتت باشی و در حال رانندگی در ترافیک اول صبح آن هم با صدای جادویی همایون عزیز

اسرار - یعنی مجموعه ی نگفتنی هایی که کلاف سردرگم شده است در توبه توی ذهنم آن قدر که نمی دانم حجم و ابعادش چقدر است فقط این را می دانم که هست و باید تماما نگران و مراقبش باشم

خداوندان اسرار یا همان انسانهای بزرگوار و بلند طبعی که ناگفتنی بسیار دارند و عزیزند - می خواهد از سواد تهی باشند یا که نه - معیارشان چیز دیگری ست و در هوایشان می توانی یک دل سیر نفس عمیق بکشی

بعد می شود تعبیر مولانا : خداوند ِ خداوندان اسرار

یعنی قایل بودن به وجودی یا موجودی که خداوند تمام عزیزترین هاست و بعد دل بستن به او و بعد در توصیف او نفس کشیدن

نمی دانم واقعا اینجایش که می رسد احساس می کنم زیاده روی کردن برای نوشتن می رسد به جفنگ گویی !

خیلی وقت ها دوست دارم غوطه ور بشوم در همین مفاهیم و خودخواهانه لذت ش را برای خودم بگذارم


موسیقی می تواند هنوز تازه نگهت دارد ، همین هنوزی که از فضای انتخاباتی لعنت می بارد


کودتای 3 اسفند

امروز سالگرد اولین کودتای ایران هست
روزی که هم تلخ بود و هم فرآیند به نتیجه رسوندنش عجیب 

عجیب تر از اون اینکه تقریبا با یک نسبت قابل توجهی ، خیلی اعتراض چشمگیری در سطح مردم و طبقه روشنفکران و روحانیت و ... در پی نداشت

راستش را بخواهید برای فهم بیشتر رفتارهای اجتماعی فعلی، هر چه بیشتر در 3 اسفند و 28 مرداد ریز می شوم با نکات عجیب تری روبرو می شوم که سالها با خواندن چند خط از وقایع این دو کوتا خیلی راحت از کنارشان گذشتم
روند کنش ها و واکنش های طبقات اجتماعی کودتای 3 اسفند ، فهم وقایع اخیر را باور پذیر تر می کند

مردم ما بدلیل سابقه هجوم و غارتی که در تمام هویت تاریخ ش موج می زند بیشتر از آنکه آزادی و عدالت برایش در اولویت باشد، امنیت محور است و این پاشنه ی آشیل بزرگ و البته بیشتر مغفول مانده ای ست

بعدتر که روند مطالعاتم منسجم تر شد ، بیشتر درباره ش خواهم نوشت
راستی بد نیست این لینک را هم ببینید


۱۳۹۴ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

برای انتخابات - 1

هنوز تنور انتخابات گرم نشده و خبر خاصی در فضاهای مجازی تاثیر گذار نیست
حرفی از دعوت یا حضور در انتخابات نمی شود گرچه در تمام این دوسال به این نتیجه رسانده شدیم که باید حاضر شویم تا بلایی شبیه مجلس فعلی گریبان فرهنگ و معیشتمان را نگیرد

فضای خاص و عجیبی است
فکر می کنم جامعه تاثیر گذار مجازی نیاز به یک شوک شبیه رد صلاحیت هاشمی دارد چیزی که با رد سید حسن و دفاع غیر عقلانی هاشمی خلاف جهت هم عمل کرد

و این همان چیزی است که اصولگرایان و اقتدارطلبان می خواهند


۱۳۹۴ بهمن ۱۴, چهارشنبه

سانسور !

نشانه های روحی 
همین احساس خفگی های گاه و بیگاه ، همین سر دردهای ناخوانده ، همین خستگی های یکباره ...
همین ها نشانه هایی هستند که باید جدی شان گرفت 
نباید گذاشت که لبه تیز و حساس شان کند شود یا به درد های جسمی فروکاهیده شود
باید که بیدار نگاهش داشت و حتی قدرش را دانست 

در مواجه با همه ی شئون زندگی و هرکسی ، یک دیده بانی مستمر برای خودم کنار گذاشته ام
دیده بانی برای جلوگیری از سانسور