رعشه های تکراری هر شب ، نه از توهم پریدن
از تصور لذیذ تمام آن چیزی ست که به آغوش تو می رساندم
مسری شده به جای جای زندگیم
به آینه ، پنجره ها
به ساعت روی دیوار
من اینجا با تمام زندگیم ، در شوق دیدن تو ، به رام کردن زلزله برخاستیم
تنها کافی ست ... هوای آمدن کنی بانو