۱۳۹۵ بهمن ۱۴, پنجشنبه

ما و کارهای نکرده

دائما دارن به این نوشته ملکیان فکر می کنم
جایی میگفت ادمیزاد وقتی به دنیا میاد n تا انتخاب جلوی پاش هست و هرچی بزرگتر بشه ، انتخاب ها کمتر و محدود تر میشه تا یجایی که فقط باید بری تا تموم شه

خیلی جمله رو توی دلم بسطش دادم
خیلی بهش پرداختم ، ورزش دادم و زیر و روش کردم

فکر می کنم صرف دو چیز میتونه انتخاب ها رو نگه داره و نگداره به تلخی جبری اخر جمله نرسیم
اون هم فکر کردن و دست انداختن به دامان هنر عه
همین

حرف من اما چیز دیگه ست

منی که دارم توی یه وبلاگ مسکوت و اروم ، می نویسم بیشتر برای خودم می نویسم تا یادم نره این فن دوست داشتنی و لغاتی که شبیه دوستهام ، دوستشون دارم

حرفم اینه که همیشه بار کارهای نکرده ای که دوست داری انجام بدی بیشتر و بیشتر میشه

من در 29 سالگی، یا بهتر بنویسم در استانه سی سالگی ، به تموم کارهای نکرده و لذت های انجام دادنشون فکر میکنم
به کارهایی که فقط به خواستن من محتاج نبودن اگه انجام نشدن

میشه به چند تاشون تا قبل سی سالگی رسید؟

۱۳۹۵ دی ۱۶, پنجشنبه

پی نوشتی بر نشست اخیر "ایران همین جایی ست که ایستاده ایم "

ایران همین فهم تلخی ست که از تاریخ برای ما مانده ست
همین حجم غریبی که روی تمام زندگی مان ایستاده ست و سنگینی می کند

نگاهی به یک همایش : ایران همین جاست که ایستاده ایم و سخنرانی دکتر طباطبایی

فضای فکری این روزهای ایران هم - اگر رابطه ای بین شان متصور نباشیم - درست مشابه فضای سیاسی و اقتصادی ش ، در التهاب و تلاطم بسر می برد
حتمن در دوره خاصی از سیر تفکر بسر می بریم
یک طرف ماجرا کاملا مختص سید جواد طباطبایی ست و سیل مریدان چشم و گوش بسته و به تمجید نشسته اش که هر روز و به هر مناسبتی سعی می کنند فهم خودشان از ایران را به جامعه فکری بخورانند و تجربه چند ساله نشان داده متاثر از تندی کلام خود دکتر، خیلی مایل به گشایش درهای گفتگو هم نیستند

مهرنامه و سایر مجلات اقماری و تکرار شونده و راکد این روزهایش هم، تبدیل شده به تریبون رسمی شان

از جنجال بر سر یکی از نظرات قدیمی ملکیان درباره مرز ، وطن و ایرانی بودن تا از شرمندگی اباذری درامدن بابت سخنرانی روز جهانی فلسفه اش که از شیوع نوعی فاشیسم ایرانی ابراز نگرانی کرده بود تا بدگویی های کودکانه اخیر درباره جلال ال احمد و شریعتی ( لینک زیر) که هرچه کاسه کوزه و علل گسست فکری یا به تعبیر استاد کج فهمی از سنت و مدرنیته داریم را بر سر این دونفر شکسته است و بی انکه حتی یک اقامه دلیل ساده کند حکم شان را هم بریده است

نوعی رابطه مرید و مرادی عاطفی، تعبدی و خطرناک بین طباطبایی و طرفدارانش درحال شکل گیری ست که در بین شخصیت ها و جریانات مهم امروز ، بی سابقه ست

قبل هر نقدی به نظریات طباطبایی، باید چنین جریان خطرناکی را به تندی نقد کرد و به آن تاخت
خاصه برای مایی که زخم این تعبد های افراطی را در تمام شئونات زندگی مان لمس می کنیم

پی نوشت : نقد خوب حسن محدثی گیلوانی را هم در تلگرام بخوانید :
 https://telegram.me/HasanMohaddesi

http://3danet.ir/ايران-همين-جا-است-كه-ايستاده-ايم/

۱۳۹۴ اسفند ۲۳, یکشنبه

دام

یک : مانا نیستانی خیلی نزدیک است به همان زبانی که معتقدم فراتر از هزاران جلد کتاب و هزار ساعت سخنرانی ست از نظر تاثیر گذاری و از حیث انتقال مفهوم به حداکثری ترین حالت ممکن از ذهن مشتری تا فهم مخاطب

دو : بارها شعر حافظ را به سبب تسکین می توان خواند و لب خند زد و امید داشت
از آن جنس شعرهایی ست که حالت را بهتر می کند :
مرغ زیرک چون به دام افتد ، تحمل بایدش

سه : نگاه ما مهم است از نگرش یک وهم ِ صاحب شعور ِ قدرتمند پشت دیوار تا زلف لیلی و تصویر عاشقانه ی ارائه شده
و البته لذت و ترس توامان یک انتخاب
در هر کجا که ایستاده باشیم تاثیر مستقیم دارد روی جهت گیری معیشتی و زنده گانی ما

چهار: کدام راه را باید برگزید؟
در همین وضعیت باقی ماند ؟ ( من می گویم : لحظه ی پیشا تصمیم )
انتخاب کرد و تمامش کرد؟
در انتظار انتخاب های بهتر ایستاد
.
.
.
اینجا همان لحظه ی ترساننده ی تصمیم است
همان که فکر می کنم کیرکگور برایش ترس و لرز را نوشته است



۱۳۹۴ اسفند ۲۲, شنبه

برخورد هوشمندانه

وقتی قول و فعل کسی پست و نفرت انگیز باشد حتما که مشتاق به جنجال آفرینی است و بیشتر دیده شدن یا بخوانید فریاد زدن اینکه شما را بخدا مرا از یاد نبرید حتی به پستی و رذالت !
نمی شود که ساکت بماند
هرچه بیشتر زخم بخورد و به فراموشی سپرده شود جری تر می شود
بنظر من نیاز به دیده شدن و حرفش بر سر زبان ها افتادن، یکی از نهادی ترین نیت های کسی است که شرحش رفت
به قول دوست عزیزی هر چقدر کمتر بخوانیم و بگذاریم دیده شود - هر چه بیشتر مانع دیده شدنش شویم درست تر و موثرتر رفتار کردیم
و این حتما در این عصر خبرهای جنجالی بی سر و ته و بی منبع موثق و بی افسار ! ، دقیقا وظیفه ی فعالین تاثیر گذار شبکه های اجتماعی است
که بقول توئیتری ها نگذارند هر چیزی و هر حرفی ترند شود
فقط باید احتمالا یکجای پرتی ذخیره اش کرد برای روز مبادا
روزی که تصمیمش ورود به هر قسمتی از سرنوشت فردی و اجتماعی مان باشد
شاید آن روز به دردی خورد در دادگاه وجدان ها

۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

فوبیای تکرار تاریخ !


برای منی که پدرم شب ها بیشتر از آنکه قصه های شیرین کودکانه بگوید ، تاریخ می خواند؛ همیشه تاریخ یک دانشگاه بزرگ بوده است به همراه یکجور تلخکامی همیشگی مضمن

هربار که به تاریخ رجوع کرده ام برای ارتقای معیار های مهم زندگیم توشه ی پری جمع کرده ام و این بصورت نسبی همواره وجود داشته است
همیشه باعث شده بتوانم از چند وجه و از بالا به هر مسئله ای نگاه کنم و حالا وقتی به 28 سال گذشته نگاه می کنم احساس می کنم بی آنکه به اصطلاح جوانی کرده باشم مستقیما بزرگ شده ام - بقول شریعتی بعد کودکی پریده ام به بزرگسالی -

ترس بزرگ من اما لمس لحظات و دقیقه هایی است که در جهان اطرافم با هر مقیاسی اتفاق افتاده و برایم بطرز غریبی آشنا بوده است
تکرار تلخی های تاریخ
آن هم برای مردمی که بیشتر از همه دسترسی به تاریخ دارند اما وقتش را ندارند - بخوانید دوست ندارند وقتش را داشته باشند-

تمام هم و غمم این است که چاقوی تیز این تکرار کند شود
شبیه آنچه خرداد 92 افتاد
و ذوق می کنم وقتی می بینم تونس شده استثنا تا بهار عربی کامم را زهر نکند
و امید داشته باشم به نهاد انسان

این روزها و این ساعت ها بازهم دلهره ام از تکرار تاریخ بیشتر شده - وقتی تکرار دوباره به چند قدمی زیست جهان من رسیده است
به شهری که در آن زندگی می کنم و اینقدر واضح و صریح و مستقیم قدرت تغییر در ساختار اینده ام را دارد

امیدوارم دست از احساسی بازی های بچه گانه برداریم و همگی رای بدهیم - خیلی دست بالا گرفتم؟ - حداکثرمان رای دهیم
شاید به این جامعه ی کوتاه مدت کلنگی ، فرصت دادیم امیدوار باشد از این تسلسل می توان بیرون آمد

به انسان بودن و قدرت تغییر امیدوار می شویم؟؟؟؟


۱۳۹۴ اسفند ۳, دوشنبه

خداوند ِ خداوندان اسرار

هر روز که می گذرد بیشتر به این نتیجه می رسم که عمق روحی و فکری هر کسی نسبت مستقیمی با حرف هایی که برای نگفتن دارد

گاهی اوقات ذهن چموش تر شده ی این روزهایم، می رود حول و حوش ترکیب هایی که هویت شان گره خورده است در اینکه بروند گیر کنند لابلای شاخک های فکرت
شبیه همین ترکیب «خداوند ِ خداوندان اسرار» مولانا

یک راست تمام تمرکزت را نشانه می گرد حتی اگر غرق روزمرگی ها و معیشتت باشی و در حال رانندگی در ترافیک اول صبح آن هم با صدای جادویی همایون عزیز

اسرار - یعنی مجموعه ی نگفتنی هایی که کلاف سردرگم شده است در توبه توی ذهنم آن قدر که نمی دانم حجم و ابعادش چقدر است فقط این را می دانم که هست و باید تماما نگران و مراقبش باشم

خداوندان اسرار یا همان انسانهای بزرگوار و بلند طبعی که ناگفتنی بسیار دارند و عزیزند - می خواهد از سواد تهی باشند یا که نه - معیارشان چیز دیگری ست و در هوایشان می توانی یک دل سیر نفس عمیق بکشی

بعد می شود تعبیر مولانا : خداوند ِ خداوندان اسرار

یعنی قایل بودن به وجودی یا موجودی که خداوند تمام عزیزترین هاست و بعد دل بستن به او و بعد در توصیف او نفس کشیدن

نمی دانم واقعا اینجایش که می رسد احساس می کنم زیاده روی کردن برای نوشتن می رسد به جفنگ گویی !

خیلی وقت ها دوست دارم غوطه ور بشوم در همین مفاهیم و خودخواهانه لذت ش را برای خودم بگذارم


موسیقی می تواند هنوز تازه نگهت دارد ، همین هنوزی که از فضای انتخاباتی لعنت می بارد


کودتای 3 اسفند

امروز سالگرد اولین کودتای ایران هست
روزی که هم تلخ بود و هم فرآیند به نتیجه رسوندنش عجیب 

عجیب تر از اون اینکه تقریبا با یک نسبت قابل توجهی ، خیلی اعتراض چشمگیری در سطح مردم و طبقه روشنفکران و روحانیت و ... در پی نداشت

راستش را بخواهید برای فهم بیشتر رفتارهای اجتماعی فعلی، هر چه بیشتر در 3 اسفند و 28 مرداد ریز می شوم با نکات عجیب تری روبرو می شوم که سالها با خواندن چند خط از وقایع این دو کوتا خیلی راحت از کنارشان گذشتم
روند کنش ها و واکنش های طبقات اجتماعی کودتای 3 اسفند ، فهم وقایع اخیر را باور پذیر تر می کند

مردم ما بدلیل سابقه هجوم و غارتی که در تمام هویت تاریخ ش موج می زند بیشتر از آنکه آزادی و عدالت برایش در اولویت باشد، امنیت محور است و این پاشنه ی آشیل بزرگ و البته بیشتر مغفول مانده ای ست

بعدتر که روند مطالعاتم منسجم تر شد ، بیشتر درباره ش خواهم نوشت
راستی بد نیست این لینک را هم ببینید