چقدر دلم برای اشک تنگ شده بود ، چقدر می خواستم چشمانم خیس شود و نمیشد بس که قهر بود همه چیز و همه کس
خودم با خودم
اشک بی شک آب حیات وجدان و انسانیت هر نوع بشری ست و چه اندازه عجیب
و چه اندازه غریب
غربتی قد تمام لب خند های تو در دل شبی که پا به پای ریخته شدن خون هزاران باره خورشید ، سرود دل تنگی می خواند
نمی دانم باید چه کرد تا این چشم ها شبی یک بار لااقل خیس شوند
باور کن از هر سیگار و مشروب و پولی بیشتر می گیردت و می بردت به هیچ کجا به هیچ وقت
انگار می کنی باری روی دوشت نیست ، کودکانه و آرام در آغوش مادر بیست و چهار سال به عقب برمیگردی
و دردت تنها می شود درد بودن یا حتی آن هم ....
انگار که اعجاز باشد اشک ، تابعی نعل به نعل دست هایت ، آیه به آیه
اشک تمام طلب شبانه ی بی قراری ست که هرچه می دود نمی تواند تمام قد ببیندت ، لمست کند و در آغوشت بگیرد
اشک
پاسخحذفاصرار دوست داشتنِ است
در اظطرارِ بودن / زیستن و رفتن..
تا این دره های میانه
دریا شود از آبی
از قطره
از اشک..
اشک یعنی خود انسانیت
پاسخحذف:)
http://www.4shared.com/mp3/UVPspg3G/Ebi-Atre_To.html
پاسخحذفع :
پاسخحذفچقدررررر پیشنهاد به موقعی بودددددد
:)