۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه

خودخواهی های من


با اینکه وضعیت مالی این روزها حتی اگر سعی هم به صرفه جویی باشه اصولا وضع خوبی نیست و نمیتونه که باشه ، یه حس مغرور و سمج ضربه ی نهایی ش رو بهم وارد کرد و تا بخودم اومدم توی مغازه ای بودم که فروردین امسال MP4 م رو ازش خریده بودم و توی دستام داشتم با قاب هدفونی که از همون روز چشمم رو پشت ویترینش گرفته بود بازی می کردم
تازه انگار میخواست یه ضربه ی محکم تر دیگه م بهم بزنه چون از طرف پرسیدم اقا از این بهتر قیمتش چنده؟ گفت 100 هزار تومان .... باور کنید اگه تا سقف 50 تومان میگفت حتما می خریدمش

حالا توی خونه انگار تموم دایره ی موسیقی های محبوبم رو تموم و کمال مال خودم کردم و رسوندم شون نزدیک ترین جا به گوش هام و سرم و بهشون دستور دادم پشت هم و بی وقفه واسم بخونن و بخونن و بخونن

حالا دیگه نه تنهای صدای دست زدن هام که بشکن های کنار هدفون رو هم نمیشنوم

توی یه فضا که پشت پلک هام می سازم با موزیک های مورد علاقه م چند مدتی از این زندگی پر اندوه رها میشم

حس بی نظیریه انصافا

باور کنید پول هنوز میتونه معجزه کنه برعکس بقیه ی چیزا !!!!

اما کاش که میشد چیزهایی مثل آغوش  و ... هم از دست پول بر می اومد

۱ نظر:


  1. چون حدیث روی شمس الدین رسید... شمس چارم آسمان سر در كشید.

    ای کاش هایمان را نگه داریم برای روز مبادا.

    پاسخحذف