۱۳۹۵ بهمن ۱۴, پنجشنبه

ما و کارهای نکرده

دائما دارن به این نوشته ملکیان فکر می کنم
جایی میگفت ادمیزاد وقتی به دنیا میاد n تا انتخاب جلوی پاش هست و هرچی بزرگتر بشه ، انتخاب ها کمتر و محدود تر میشه تا یجایی که فقط باید بری تا تموم شه

خیلی جمله رو توی دلم بسطش دادم
خیلی بهش پرداختم ، ورزش دادم و زیر و روش کردم

فکر می کنم صرف دو چیز میتونه انتخاب ها رو نگه داره و نگداره به تلخی جبری اخر جمله نرسیم
اون هم فکر کردن و دست انداختن به دامان هنر عه
همین

حرف من اما چیز دیگه ست

منی که دارم توی یه وبلاگ مسکوت و اروم ، می نویسم بیشتر برای خودم می نویسم تا یادم نره این فن دوست داشتنی و لغاتی که شبیه دوستهام ، دوستشون دارم

حرفم اینه که همیشه بار کارهای نکرده ای که دوست داری انجام بدی بیشتر و بیشتر میشه

من در 29 سالگی، یا بهتر بنویسم در استانه سی سالگی ، به تموم کارهای نکرده و لذت های انجام دادنشون فکر میکنم
به کارهایی که فقط به خواستن من محتاج نبودن اگه انجام نشدن

میشه به چند تاشون تا قبل سی سالگی رسید؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر