۱۳۹۴ اسفند ۲۳, یکشنبه

دام

یک : مانا نیستانی خیلی نزدیک است به همان زبانی که معتقدم فراتر از هزاران جلد کتاب و هزار ساعت سخنرانی ست از نظر تاثیر گذاری و از حیث انتقال مفهوم به حداکثری ترین حالت ممکن از ذهن مشتری تا فهم مخاطب

دو : بارها شعر حافظ را به سبب تسکین می توان خواند و لب خند زد و امید داشت
از آن جنس شعرهایی ست که حالت را بهتر می کند :
مرغ زیرک چون به دام افتد ، تحمل بایدش

سه : نگاه ما مهم است از نگرش یک وهم ِ صاحب شعور ِ قدرتمند پشت دیوار تا زلف لیلی و تصویر عاشقانه ی ارائه شده
و البته لذت و ترس توامان یک انتخاب
در هر کجا که ایستاده باشیم تاثیر مستقیم دارد روی جهت گیری معیشتی و زنده گانی ما

چهار: کدام راه را باید برگزید؟
در همین وضعیت باقی ماند ؟ ( من می گویم : لحظه ی پیشا تصمیم )
انتخاب کرد و تمامش کرد؟
در انتظار انتخاب های بهتر ایستاد
.
.
.
اینجا همان لحظه ی ترساننده ی تصمیم است
همان که فکر می کنم کیرکگور برایش ترس و لرز را نوشته است



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر