۱۳۹۴ دی ۲۵, جمعه

حلقه هاي مفقوده ي تلخ

قدرت سياسي از همان آغاز مشروطه که قرار شد تقسيم شود تا همين امروز با انواع و اقسام جوسازي ها،تهمت و دروغ ها،خاطره گويي ها ! ، لابي کردن ها و خرج بي رويه بيت المال و بودجه هاي عمراني به نفع شخصي و گروهي دست به دست شده است

خبري از انتخابات اصولي نبوده و حتي در اوج دموکرات ترين انتخابات تاريخ مان هم نفرت و سلب ديگري شده معيار انتخاب تا برنامه ها و کارکردهاي انتخاب شده ها
هميشه يک نيروي احساسي محرک و قدرتمند بصورت متمرکز در احساسات مردمي تقويت شده و انتخاب شان سلب ديگري بوده تا انتخاب !

نتيجه هم خيلي دور از ذهن نيست
وقتي بعد 98 درصد مشارکت خيلي ها خيلي زود پشيمان شوند
وقتي نهايت شور و حرارت راي 20 ميليوني بشود تارک فعاليت شدن
و باور کنيد اگر موافقت حاکميت با مردم و انتخاب سلبي شان بودٰ همين حالا بودند کساني که 88 هم در زير زبان و لابلاي افکارشان همچون زهر بود

نتيجه مي شود قرار گرفتن بر سر چند انتخاب که بنظرم سه وجه ش پررنگ تر است

اولينش انتخاب ترک کردن زمين بازي و به گوشه اي نشستن است که نتيجه فاجعه بارش را در 82-84 -84 و حتي 90 بوضوح ديديم

دومين انتخاب آنکه در عين تشويق براي انتخاب سلبي، سطح انتظارات از کانديداهاي انتخاب شده را به حداقل ممکن برسانيم و آنقدر خواستن ها را فروبکاهيم که با هر حرکت کوچکي برايش هورا بکشيم - شبيه کاري که 92 به پيروزي رسيد و احتمالا 94 نيز

و سومين راه که سخت تر و پر دردسر تر است و ما همواره از همان ابتدا از آن گريختيم يا برحذرمان داشتند
ايجاد نهاد هاي دموکراتيک و ميل به تحزب سازمان يافته ، صريح، برنامه ريزي شده و مشخص است
که اين آخري را انگار بايد در روياهامان دنبالش کنيم
وقتي خبرهايي نظير لينک پايين شبيه پتک بر سرمان مي کوبد

کمتر از نیم‌درصد جمعیت ایران با نهادهای مدنی ارتباط دارند


دور نيست
يک روز مجبور خواهيم شد براي نفس کشيدن مان ، راه سوم را برويم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر